بیهودگی

ساخت وبلاگ

ساده  لوح بود!
فکر میکرد،قلب میتواند بارها و بارها
تند بزند برای کسی...
فکر میکرد،عشق میتواند هر روز مثل خورشید طلوع کند در وجودت...
باورش این بود که،
ادم میتواند بازهم عاشق شود
و دوست داشته شود...
او ولی نمیدانست
با من چه کرده...
نه!
نمیدانست!
.
تا حالا کسی نفوذ کرده در جانت؟!
جان و تنت شده است؟
نگران نبودنت شده است؟
از عمق وجودش تو را خواسته است؟
حیات شده ای برای کسی؟
مثل علائم حیاتی؟
تو،خونِ در رگ ها شده ای
بودنت،امید شده در خانه کسی...
هوا شده ای،که دور و بر من باشی
نفس شده ای،برای ریه هایی که از عطرت سرشار هستند...
شراب ناب شده ای
تا
مست چشمانت شوم...
نوبرانه شد خنده هایت،
تا
 گرانبها باشند...
.
تا کنون کسی،برای تو از تو گفته است؟
مثلا بشیند،دست هایت را بگیرد و بگوید
تو خودِ عمر منی...
خدای منی..
بگوید:کجا بودی این همه سال؟
خدا،تو را که می آفرید
داشته به من و دلخوشی هایم نگاه میکرده.
گفته؛میشود بانبود همه چیز کنار آمد الا تو؟
.
باید بیایم وبه تو بگویم:
ای بهانه
ای زیباترین شعر عاشقانه
ای بهارِ زیبای این آفرینش
همه چیز یکبار رخ میدهد،
اما برای همیشه!
مثل؛
دوست داشتن تو
تا ابد....

اسفند ماه...
ما را در سایت اسفند ماه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taraneshahrasbi بازدید : 85 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:33